سخیففرهنگ مترادف و متضاد۱. کمخرد، سبک عقل، کمعقل ۲. پست، جلف، زشت، سبک، قبیح، مبتذل، ناپسند ≠ رصین ۳. نادرست، غلط ۴. بیاساس، بیپایه، واهی ۵. سست، ضعیف
سخیفلغتنامه دهخداسخیف . [ س َ ](ع ص ) مرد کم عقل و سبک . (آنندراج ) (منتهی الارب ). مرد تنک خرد. (مهذب الاسماء) : اعیان درگاه رااین حدیث سخیف نمود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 413).سخ
سخيفدیکشنری عربی به فارسیپوچ , ناپسند , ياوه , مزخرف , بي معني , نامعقول , عبث , مضحک , خنده اور , چرند , نادان , ابله , سبک مغز , احمقانه
سخیفةلغتنامه دهخداسخیفة. [ س َ ف َ] (ع ص ) تأنیث سخیف . کم بافت . شل : و یسد فمه بخرتة سخیفة. (ابن البیطار). رجوع به سخیف شود.
ستیفغنیلغتنامه دهخداستیفغنی . [ س ُ ف َ ] (ص نسبی ) منسوب به ستیفغنه که از قراء بخاراست . (الانساب سمعانی ).
سخیفةلغتنامه دهخداسخیفة. [ س َ ف َ] (ع ص ) تأنیث سخیف . کم بافت . شل : و یسد فمه بخرتة سخیفة. (ابن البیطار). رجوع به سخیف شود.