بلوچیلغتنامه دهخدابلوچی . [ ب ُ / ب َ ] (ص نسبی ) منسوب به بلوچ . رجوع به بلوچ شود. || هرچیز مربوط به بلوچ و بلوچستانی . (فرهنگ فارسی معین ). || از مردم بلوچ . بلوچستانی . (فرهنگ
بلوچیفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. مربوط به بلوچ: لباس بلوچی.۲. از مردم بلوچ.۳. (اسم) زبانی از شاخۀ زبانهای هندوایرانی که در بلوچستان رایج است.
ده بلوچیلغتنامه دهخداده بلوچی . [ دِه ْ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میرعبدی بخش دشتیاری شهرستان چاه بهار. واقع در 10هزارگزی جنوب دشتیاری کنار راه مالرو دشتیاری به برهین . سکنه ٔ
زبان بلوچیلغتنامه دهخدازبان بلوچی . [ زَ ن ِ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) از لهجه های ایرانی است در بلوچستان ایران و پاکستان و آن شامل لهجه های فرعی بسیار است . (مقدمه ٔ برهان قاطع چ
باب بلوچیلغتنامه دهخداباب بلوچی . [ باب ْ، ب َ ] (اِخ ) ده کوچکی از دهستان سربنان بخش زرند شهرستان کرمان 50 هزارگزی شمال خاوری زرند و 7 هزارگزی خاور راه فرعی زرند به راور.سکنه ٔ آن 9
باب بلوچیلغتنامه دهخداباب بلوچی . [ باب ْ، ب َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان طغرالجرد بخش زرند شهرستان کرمان .در 42 هزارگزی شمال زرند و 13 هزارگزی خاور فرعی زرند راور. سکنه 7 تن .
گرتوپواژهنامه آزاد(بلوچی؛ فنوج) گِرتوپ؛ نوعی خانۀ محلی گِرد در جنوب سیستان و بلوچستان، عمدتاً در شهرستان فنوج، که مصالح آن شاخ و برگِ نخل، خاک و نوعی درخت وحشی به نام داز است.
ده بلوچیلغتنامه دهخداده بلوچی . [ دِه ْ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میرعبدی بخش دشتیاری شهرستان چاه بهار. واقع در 10هزارگزی جنوب دشتیاری کنار راه مالرو دشتیاری به برهین . سکنه ٔ