hideدیکشنری انگلیسی به فارسیپنهان شدن، پوست، چرم، پوست خام گاو وگوسفند وغیره، مخفی کردن، پنهان کردن، نهفتن، مخفی نگاه داشتن، پوشیدن، پوست کندن، ابشتن، خود را پنهان ساختن
طبخیلغتنامه دهخداطبخی . [ طَ ] (اِخ ) وی از قزوین است واوقات خود را بطباخی میگذراند. شخصی است درویش نهاد و نامراد. کهنه شاعر است و شعر خود را چنان دردمندانه و مؤثر میخواند که ب
خیشلغتنامه دهخداخیش . [ خی / خ َ ] (ع اِ)جامه ٔ رقیق باف ستبرتار از بدترین کتان و یا از ستبرتر عصب . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). نوعی از پارچه و بافته کتا
کمرلغتنامه دهخداکمر. [ ک َ م َ ] (اِ) معروف است که میان باشد. (برهان ). میان را گویند.(فرهنگ رشیدی ). میان . (ناظم الاطباء). ناحیه ای از تنه که از بالا محدود به یک سطح افقی است
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن ابراهیم بن الزبیر الغسانی الاسوانی المصری ، ملقب برشید و مکنی به ابوالحسین . اورا در سال 562 هَ . ق . بخبه بکشتند. و او کاتب ،
تنگنالغتنامه دهخداتنگنا. [ ت َ ] (اِ مرکب ) تنگنای . تنگی . (برهان ). ضیق و تنگی . (ناظم الاطباء)(فرهنگ فارسی معین ). تنگی هر چیزی . (شرفنامه ٔ منیری ). از: تنگ + نا (پسوند، همچو