افکندندیکشنری فارسی به انگلیسیcast, cancel, chuck, launch, pelt, pitch, plunk, projection, shine, throw, toss
افکندنلغتنامه دهخداافکندن . [ اَ ک َ دَ] (مص ) در پهلوی افگندن و اپکندن . از پیشوند اپا + کن بمعنی انداختن . بدور انداختن . ساقط کردن . دورکردن . فرش گستردن . از شماره بیرون کردن
يُلْقَىٰفرهنگ واژگان قرآنافکنده بشود -افکنده می شود - که القاء شود (کلمه القاء به معناي طرح و افکندن است )