اسطوریلغتنامه دهخدااسطوری . [ اُ ] (اِخ ) طایفه ای از ایل بچاقچی ، از طوایف کرمان و بلوچستان . مرکب از 40 خانوار است . سردسیر، اسطور. گرمسیر، مزرج . یکی از قراء سیرجان میباشد. (جغ
استوریاسلغتنامه دهخدااستوریاس . [ اَ ] (اِخ ) ولایتی در شمال غربی اسپانیا از سمت مشرق بقسطیله ٔ قدیم و از جنوب بمملکت لاون و از مغرب بجیلیقیه و از شمال ببحر بسکی محدود است و مشتمل ب
استوریسلغتنامه دهخدااستوریس . [ اُ ] (اِخ ) حصنی از اعمال وادی الحجارة در اندلس و آنرا محمدبن عبدالرحمن بن الحکم بن هشام الاموی صاحب اندلس احداث کرد و در نحرالعدو بعمارت آن پرداخت
جبال استوریاسلغتنامه دهخداجبال استوریاس . [ ج ِ ل ِ اَ ] (اِخ ) سلسله کوههایی است در شمال اندلس . و رجوع به الحلل السندسیه ج 1 صص 317 - 318 شود.