ارکیالغتنامه دهخداارکیا. [ اَ ] (هزوارش ، اِ) جوی آب را گویند بلغت زند و پازند (!). (برهان ) (آنندراج ). و در لهجه ٔ آذری امروز اَرخ گویند.
ارکیافرهنگ نامها(تلفظ: arkiyā) در زند و پازند جوی آب را گویند . (هزاوش /arkyā/ و /ārkiā/ در پهلوی yôy = جوی آب) اما به نظر میرسد مرکب از واژهی ار = آر = آریایی + کیا = رئیس ،
بایقرا ارکیانهلغتنامه دهخدابایقرا ارکیانه . [ ق َ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) دهی از بخش سراسکند شهرستان تبریز در 18 هزارگزی شمال باختری سراسکند. سکنه ٔ آن 370 تن ، محصول آن غلات و حبوبات است . (ا
ارمیالغتنامه دهخداارمیا. [ اَ / اِ / اُ ] (اِخ ) ارمیاء. نبی است . (منتهی الارب ). نام یکی از پیغمبران بنی اسرائیل . (برهان ). یرمیا. لفظ یرمیا یعنی یهوه بزیر می اندازد. وی پسر ح
بایقرا ارکیانهلغتنامه دهخدابایقرا ارکیانه . [ ق َ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) دهی از بخش سراسکند شهرستان تبریز در 18 هزارگزی شمال باختری سراسکند. سکنه ٔ آن 370 تن ، محصول آن غلات و حبوبات است . (ا
ارمیالغتنامه دهخداارمیا. [ اَ / اِ / اُ ] (اِخ ) ارمیاء. نبی است . (منتهی الارب ). نام یکی از پیغمبران بنی اسرائیل . (برهان ). یرمیا. لفظ یرمیا یعنی یهوه بزیر می اندازد. وی پسر ح