اربعیناتلغتنامه دهخدااربعینات . [ اَ ب َ ] (ع اِ) ج ِ اربعین . || اربعینات فی الحدیث و غیره ، اما الحدیث فقد ورد من طرق کثیرة بروایات متنوعة ان رسول اﷲ صلی اﷲ تعالی علیه و سلم قال :
اربعینلغتنامه دهخدااربعین . [ اَ ب َ] (ع عدد، ص ، اِ) (در حالت نصبی و جرّی ) چهل . اربعون . || چلّه . چله ، مدت چهل روز که صوفیان بگوشه نشسته ریاضت و عبادت کنند. (غیاث ) : که ای ص
اربعینلغتنامه دهخدااربعین . [ اَ ب َ ] (اِخ ) کوهی است در جنوب ادلب از اعمال حلب ، دارای هوای نیک و آبهای عذب و متنزهات خرم وچهل دیر در آنست و موقع آن در وادی اللجاة است و وجه تسم
صدرالدینلغتنامه دهخداصدرالدین . [ ص َ رُدْ دی ] (اِخ ) رواسی . از خلفای شیخ زین الدین خافی و حاوی علوم ظاهری و باطنی بود. در اوائل حال چندین سال در مدینه اقامت جست و در مصر و شام ار
شمس العرفاءلغتنامه دهخداشمس العرفاء. [ ش َ سُل ْ ع ُ رَ ] (اِخ ) سیدحسین حسینی بن سیدمحمدرضا عارف ایرانی (متولد 1288هَ . ق . و متوفای 1353 هَ . ق . / 1313هَ .ش .). در عنفوان جوانی به ت
بدرالدینلغتنامه دهخدابدرالدین . [ ب َ رُدْ دی ] (اِخ ) ابوالمعمر اسماعیل تبریزی . از محدثان قرن هفتم هجری بوده ، مدتی در اربل و سپس درحلب بسر برده است . در سال 601 هَ . ق . کتابی در
قاضی سعید قمیلغتنامه دهخداقاضی سعید قمی . [ س َ دِ ق ُ ] (اِخ ) محمد سعیدبن محمد مفید قمی ، معروف به قاضی سعید و ملقب به حکیم کوچک . از اجله ٔ علمای نامی امامیه و مفاخر فضلای حدیث و حکمت
اسماعیللغتنامه دهخدااسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمدحسین بن محمدرضابن علاءالدین محمد مازندرانی مشهور به خاجوئی . مؤلف روضات گوید: وجه نسبت اخیر چنانکه ما در مصنفات مشهوره ٔ وی دید