يُنکِرُفرهنگ واژگان قرآنانکار می کنند (عبارت "وَﭐلَّذِينَ ءَاتَيْنَاهُمُ ﭐلْکِتَابَ يَفْرَحُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْکَ وَمِنَ ﭐلْأَحْزَابِ مَن يُنکِرُ بَعْضَهُ" یعنی : و كسانى كه كتاب
دیرانتقاللغتنامه دهخدادیرانتقال . [ اِ ت ِ ](ص مرکب ) بطی ءالانتقال . (یادداشت مؤلف ). کند ذهن . مقابل تیزهوش . مقابل زودیاب . دیربرخورد. کودن . خنگ .
کندکارلغتنامه دهخداکندکار. [ ک ُ ] (ص مرکب ) که کار کند کند. بطی ءالانتقال . بطی ٔالعمل . مقابل تندکار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
بدباورلغتنامه دهخدابدباور. [ ب َ وَ ] (ص مرکب ) دیرباور. سی ِّءالظن . مقابل خوش باور و زودباور. (یادداشت مؤلف ).
بدخیاللغتنامه دهخدابدخیال . [ ب َ ] (ص مرکب ) بدگمان .(فرهنگ فارسی معین ). سَی َّءالظن . (یادداشت مؤلف ).