مانونلغتنامه دهخدامانون . (اِ) نام نان خورشی است و آن ماهی خرد است که در خمی از آب کنند و نمک بسیار در آن آمیزند تا مهرا شود. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
معنونلغتنامه دهخدامعنون . [ م َ ] (ع ص ) دیوانه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ناتوان . || افسون شده و جادوشده و به افسون نامرد شده . || آنکه قا
معنونلغتنامه دهخدامعنون . [ م ُ ع َن ْ وَ ] (ع ص ) عنوان کرده شده یعنی دیباچه کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). کتاب دیباچه نوشته . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). || عنوان کرده ش
معنونفرهنگ انتشارات معین(مُ عَ وَ) [ ع . ] (اِمف .)1 - عنوان کرده شده ،ابتدا شده . 2 - کتاب یا رسالة دارای مقدمه . 3 - شخصی دارای حیثیت و نام و نشان .
ماندنگویش اصفهانی تکیه ای: bemuni طاری: mundan طامه ای: mundan طرقی: mandan کشه ای: mandan نطنزی: mondan
پروست دگزیللغتنامه دهخداپروست دگزیل . [ پْرِ / پ ِ رِ وُ دِ ] (اِخ ) کشیش و نویسنده ٔ فرانسوی . مولد وی بسال 1697 م . درهسدن او مؤلف افسانه های چند است که معروفترین آنها مانون لسکو نا
حذفلغتنامه دهخداحذف . [ ح َ ] (ع مص ) بیفکندن . افکندن . (دهار) (دستوراللغة). انداختن . (از منتهی الارب ). انداختن و افکندن چیزی را. || حذف از ذنب فرس ؛ گرفتن موی از دم اسپ و ب