شمقمقلغتنامه دهخداشمقمق . [ ش َ م َ م َ ] (ع ص ) دراز. || شادمان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
درازلغتنامه دهخدادراز. [ دَ / دِ ] (ص ) طویل . مقابل کوتاه . طولانی . نقیض کوتاه . (برهان ). مستطیل . مستطیله . طویله . مقابل قصیر. طویل و آن یا طولی است عمودی ، چنانکه از بالائ
زبلغتنامه دهخدازب . [ زُب ب ] (ع اِ) نره ٔ مرد یا عام است . ج ، اَزَب ّ و ازباب و زَبْبَة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). زب در لغت اهل یمن : ذکر است مطلقاً انسان و