ادریسلغتنامه دهخداادریس . [ اِ ] (اِخ ) الموفق . دهمین از امرای بنی حمّود در مالقه (444 - 445 هَ . ق .).
ادریسلغتنامه دهخداادریس . [ اِ ] (اِخ ) بتلیسی یا بدلیسی . از امرای کرد و مورخین . رجوع به ادریس بن حسام بدلیسی شود.
ادریسلغتنامه دهخداادریس . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبدالحق المرینی . برادرزاده ٔ امیر ابوزکریابن ابی حفص صاحب افریقیه (مملکت تونس ) که با او منافسه داشت . (حلل السندسیة ج 2 ص 303).
ادریس بکلغتنامه دهخداادریس بک . [ اِ ب َ ] (اِخ ) راغب بن اسماعیل پاشا. راغب ناظر وزارت داخله و رئیس مجلس نظار و یکی از وجهای ملت مصر و افاضل آن مملکت بود. مولد او بقاهره است . چون
ادریسیلغتنامه دهخداادریسی . [ اِ ] (اِخ ) ابوعبداﷲ محمدبن محمد. یکی از مشاهیر علمای اسلام ، از نسل حکام اندلس که به اَدارِسه مشهور بودند. وی بنام شریف ادریسی مشتهر است . مولد او د
ادریس بکلغتنامه دهخداادریس بک . [ اِ ب َ ] (اِخ ) راغب بن اسماعیل پاشا. راغب ناظر وزارت داخله و رئیس مجلس نظار و یکی از وجهای ملت مصر و افاضل آن مملکت بود. مولد او بقاهره است . چون
ادریسیلغتنامه دهخداادریسی . [ اِ ] (اِخ ) ابوعبداﷲ محمدبن محمد. یکی از مشاهیر علمای اسلام ، از نسل حکام اندلس که به اَدارِسه مشهور بودند. وی بنام شریف ادریسی مشتهر است . مولد او د
ادریسیانلغتنامه دهخداادریسیان . [ اِ ] (اِخ ) ادارسه . سلسله ای از ملوک اسلام که مؤسس آن ادریس از اعقاب محمد است و در مغرب حکومت کرده اند (172 - 375 هَ . ق .). رجوع به ادارسه شود.