آماسانیدنفرهنگ انتشارات معین(دَ)(مص م )ایجاد برآمدگی کردن ، متورم کردن . آماهانیدن و آماهیدن هم گفته می شود.
برآماسانیدنلغتنامه دهخدابرآماسانیدن .[ ب َ دَ ] (مص مرکب ) متعدی برآماسیدن . برآماهانیدن .متورم ساختن . رجوع به برآماسیدن و آماسانیدن شود.
احدارلغتنامه دهخدااحدار. [ اِ ] (ع مص ) اِحدار ثوب ؛ ریشه ٔ جامه اندرون کرده دوختن . (منتهی الارب ). || جامه را دامن کردن . || آماس کردن اندام از زخم چوب . (منتهی الارب ). || آما