گلگیسلغتنامه دهخداگلگیس . [ گ ِ ] (اِ) در تداول محلی گناباد، بازیچه ای است از چوب که آنرا روی زمین صافی به چرخش درآورند.
گل و گیسلغتنامه دهخداگل و گیس . [ گ َ ل ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) موی سر و زلف . مجموعه ٔ مو. انبوه موی سر.- گل و گیس یکدیگر را کندن یا گل و گیس کسی را کندن ؛ گل و گیس ضعیفه را کند
گِلْگیسگویش گنابادی در گویش گنابادی به قسمت گردی تهی میان موها در سر انسان گفته میشود که بطور طبیعی خالی از موست و موهای اطراف آن بصورت دایره وار دور قسمت خالی از مو را گرفته است،د
گلموفرهنگ نامها(تلفظ: gol mu) (گل + مُو = گیسو) ، ویژگی آن که گیسوانش آراسته به گل شده است ، گل گیسو ؛ (به مجاز) زیبا و جذاب.
گل و گیسلغتنامه دهخداگل و گیس . [ گ َ ل ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) موی سر و زلف . مجموعه ٔ مو. انبوه موی سر.- گل و گیس یکدیگر را کندن یا گل و گیس کسی را کندن ؛ گل و گیس ضعیفه را کند