اقطلغتنامه دهخدااقط. [ اَ ] (ع مص ) کشک در طعام کردن . || کشک خورانیدن کسی را. || بر زمین زدن حریف خود را. || آمیختن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
اقطلغتنامه دهخدااقط. [ اَ / اِ / اُ / اَ ق َ / اَ ق ِ / اُ ق ُ / اِ ق ِ ] (ع اِ) کشک و پینو و قروت و دوغ منجمد از شیر گوسپند و جز آن پس از رفع مائیت خشک کرده باشند. (ناظم الاطب
اغطلغتنامه دهخدااغط. [ اَ غ َطط ] (ع ص ) توانگر و فراخ حال . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). ثروتمند. غنی . (از اقرب الموارد).
اقتلغتنامه دهخدااقت .[ اَ ] (ع مص ) معین کردن وقت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). تأقیت . فعل آن از باب نصر است . (منتهی الارب ). || (اِ) لغتی است در وقت . (ناظم الاطباء).
عقطلغتنامه دهخداعقط. [ ع َ ] (ع مص ) سخت بستن دستار را. (ازمنتهی الارب ). بستن عمامه را. (از اقرب الموارد). || (اِمص ) سخت بستگی دستار. (از منتهی الارب ).
اقطعدیکشنری عربی به فارسیحک کردن , تراشيدن , کنده کاري کردن , بريدن , قطع کردن , انداختن (درخت وغيره) , ضربت , شقه , ذبح , شکاف ياترک نتيجه ضربه , جدا کردن , منفصل کردن