آمپی سیلینفرهنگ انتشارات معین[ انگ . ] ( اِ.) دارویی از انواع پنی سیلین که برای مقابله با گروه وسیعی از باکتری ها مصرف می شود
آمدیگویش اصفهانی تکیه ای: bemâɂe طاری: bumaye طامه ای: bomeɹe طرقی: bamaye کشه ای: bemaye نطنزی: bamiye
خباز بلدیلغتنامه دهخداخباز بلدی . [ خ َب ْ با زِ ب َ ل َ ] (اِخ ) محمدبن احمدبن حمدان مکنی به ابوبکر و معروف به خباز بلدی از «بلدة» بود که میگویند شهری از شهرهای جزیره بوده است . ابو
حجرلغتنامه دهخداحجر. [ ح ُ ] (اِخ ) ابن عدی بن معاویةبن جبلةبن عدی بن ربیعةبن معاویة الاکرمین الکندی ، معروف بحجربن الادبر و حجرالخیر. ابن سعد و مصعب زبیری به روایت حاکم چنین آ
روان شدنلغتنامه دهخداروان شدن . [ رَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) حرکت کردن . (ناظم الاطباء). براه افتادن . راه افتادن . رفتن . روانه شدن : ببود آن شب و بامداد پگاه به ایوان روان شد به نزدیک