گردشگری جنسیsexual tourismواژههای مصوب فرهنگستانسفر به کشورهای دیگر با هدف مشخص برقراری رابطۀ جنسی با روسپیان و بهویژه کودکان تنفروش
گردشگریفرهنگ انتشارات معین( ~ . گَ) (حامص .) سفر کردن به کشورها و جاهای مختلف برای دیدن و تماشا کردن و تفریح و...، توریسم .
گردشگریtourismواژههای مصوب فرهنگستانمسافرت بهمنظور تفریح و تجارت و بازدید و غیره متـ . جهانگردی * مصوب فرهنگستان اول
ارائهکنندة خدمات گردشگریprovider of tourism servicesواژههای مصوب فرهنگستانمؤسسه یا فردی که نیازهای گردشگران را برآورده میکند
اردوگاه گردشگریholiday campواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای اقامتگاهی که در آن انواع کلبه و کاروانک گردشگری را همراه با تسهیلاتی برای سرگرمی و خرید و پذیرایی در یک مکان در اختیار گردشگران قرار میدهند
زبیدلغتنامه دهخدازبید. [ زَ ] (اِخ ) شهری است به یمن . (منتهی الارب ). شهری معروفست به یمن . نقشه ٔ ساختمان این شهر را محمدبن زیاد مولای مهدی عباسی و فرستاده ٔ رشید به یمن رسم ک
حدقةلغتنامه دهخداحدقة. [ ح َ دَ ق َ ] (ع اِ) سیاهی چشم . (دستور اللغة) (دهار). سواد عین . سیاهه ٔ چشم . (ربنجنی ). حندر : از سر ضجرت و ملالت انگشت فروکرد و حدقه ٔ خویش بیرون کرد
استانبوللغتنامه دهخدااستانبول . [ اِ تام ْ ] (اِخ ) استامبول . اسلامبول . اسطمبول . اسطنبول . قسطنطنیه . قسطنطینیه . بوزنطیا . سابقاً پایتخت دولت عثمانی و یکی از مشهورترین بلاد عالم
بابللغتنامه دهخدابابل . [ ب ِ / ب ُ ] (اِخ ) نام شهری است مشهور در وسط عراق و عراق وسط عالم است پس به این اعتبار بابل مرکز دایره ٔ عالم باشد و از مداین سبعه ٔعراق عرب است و در ک