کیلومترلغتنامه دهخداکیلومتر. [ ل ُ م ِ ] (فرانسوی ، اِ مرکب ) هزار متر. (ناظم الاطباء). واحد مسافت (در دستگاه متر)، معادل هزار متر. نِدا . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- کیلومتر
کیلومترفرهنگ انتشارات معین(مِ) (اِمر.) واحد مسافت معادل 1000 متر. ؛ ~ مربع واحد سطح معادل یک میلیون مترمربع .
کیلومطرلغتنامه دهخداکیلومطر. [ ل ُ م ِ ] (فرانسوی ، اِ مرکب ) کیلومتر. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به کیلومتر شود.
کیلومتریلغتنامه دهخداکیلومتری . [ ل ُ م ِ ] (ص نسبی ) منسوب به کیلومتر: «فرح زاد» در دوازده کیلومتری مرکز تهران قرار دارد.
مسافرـ کیلومترpassenger-kilometer, passenger-mileواژههای مصوب فرهنگستانکل مسافتی که مسافران وسیلۀ نقلیه برحسب کیلومتر طی میکنند
واگنِبارـ کیلومترloaded-car kilometerواژههای مصوب فرهنگستانمسافتی که واگنهای باری پر، با درآمد یا بدون درآمد، برحسب کیلومتر طی میکنند