کبودیلغتنامه دهخداکبودی . [ ک َ ] (حامص ) نیلگونی . آسمانگونی .(ناظم الاطباء). زرقة. (ترجمان القرآن ) : تا بود لعلی نعت گلنارچون کبودی صفت نیلوفر. فرخی .آسمان کو ز کبودی به کبوتر
کبودی زدنلغتنامه دهخداکبودی زدن . [ ک َ زَ دَ ] (مص مرکب ) خال کوبیدن زنان و مردان است . (آنندراج ذیل کبودی ).
کبودینلغتنامه دهخداکبودین . [ ک َ ] (اِخ ) دهی است از بخش شهریار، شهرستان تهران . جلگه ای ، معتدل . سکنه 248 تن . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ص 174).