مرکز ارتباطات ایستگاه شبکۀ مخابراتی ثابت هوانوردیaeronautical fixed telecommunication network communication centre/ aeronautical fixed telecommunications network communication centre, AFTN communication centreواژههای مصوب فرهنگستانایستگاه شبکۀ ثابت مخابراتی هوانوردی که وظیفۀ اصلی آن تقویت یا بازفرست شدآمد مخابراتی از ایستگاههای مرتبط یا به ایستگاههای مرتبط است
مرکزدیکشنری عربی به فارسیمرکز , ميان , وسط ونقطه مرکزي , درمرکز قرار گرفتن , تمرکز يافتن , متمرکز کردن , تمرکز دادن , تغليظ
نشانکدهی دسترسیaccess signaling, End-to-End Signalingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی نشانکدهی که دسترسی به سامانههای دوردست مانند مرکز تلفن محلی یا شمارهگیری برای ارتباط با سایر شبکههای مخابراتی را میسر میکند متـ . سیگنالدهی دسترسی
دسترسی مسدودaccess barredواژههای مصوب فرهنگستان1. در سامانۀ مخابراتی، شرایط انسداد و رد دسترسی به مرکز تلفن 2. عبارت هشداردهندۀ مربوط به انسداد و رد دسترسی به مرکز تلفن
بیلقانلغتنامه دهخدابیلقان . [ ل َ ] (اِخ ) دهی از شهرستان کرج ، مرکز تأسیسات سازمان آب تهران برای نقل آب رود کرج به تهران و مجهز به دستگاههای اندازه گیری است . حوضچه های تصفیه ٔ
مرکز تلفنexchange centre, exchangeواژههای مصوب فرهنگستانمجموعۀ ساختمان و تأسیسات و تجهیزاتی که وظیفۀ اصلی آن اتصال خطوط تلفن به یکدیگر ازطریق سودهی است متـ . مرکز مخابرات، مرکز
محدودۀ مرکز تلفنexchange areaواژههای مصوب فرهنگستانمحدودهای جغرافیایی که مشترکان هر مرکز در آن قرار میگیرند و میتوانند از مرکز، خط تلفن و خدمات مربوط به آن را دریافت کنند متـ . محدودۀ مرکز مخابرات، محدودۀ مرک