سِریْچگویش گنابادی در گویش گنابادی یعنی کَنه ، پیگیر ، رها نکننده کاری ، انگل و مزاحم شدن در کار دیگران
سریچواژهنامه آزادسِریْچ:(serich) در گویش گنابادی یعنی سریش، کَنه ، پیگیر ، کسی که ول نمی کند ، انگل و مزاحم در کار دیگران
سریچهلغتنامه دهخداسریچه . [ س َ چ َ / چ ِ ] (اِ) پرنده ای است سپیددم درازنوک و آن را ترنک و ترندک گویند. بتازیش صعوه و هند مموله نامند. (شرفنامه منیری ). نام جانوری است پرنده و ک
سراچهفرهنگ انتشارات معین(سَ چَ یا چِ)(اِمصغ .)1 - سرای کوچک . 2 - خلوت خانه . 3 - صندوقچه ای که درون صندوق بزرگی قرار گیرد.
سریچواژهنامه آزادسِریْچ:(serich) در گویش گنابادی یعنی سریش، کَنه ، پیگیر ، کسی که ول نمی کند ، انگل و مزاحم در کار دیگران
سریچهلغتنامه دهخداسریچه . [ س َ چ َ / چ ِ ] (اِ) پرنده ای است سپیددم درازنوک و آن را ترنک و ترندک گویند. بتازیش صعوه و هند مموله نامند. (شرفنامه منیری ). نام جانوری است پرنده و ک
سریجهلغتنامه دهخداسریجه . [ س َ ج َ/ ج ِ ] (اِ) مرغ سقا بود. (انجمن آرا) : به موضعی که رسیده است ذکر انصافت سریجه باز شکار است و گور شیرافکن . (انجمن آرای ناصری ).رجوع به سریچه و
سقالغتنامه دهخداسقا. [ س َق ْ قا ] (ع ص ) سقاء. رجوع بدان کلمه شود.- مرغ سقا ؛ سریچه . (فرهنگ اسدی ) : و مرغانی که سقا خوانند پیوسته بر آن درختها نشینند. (تاریخ طبرستان ). || آ
ناریدنلغتنامه دهخداناریدن . [ دَ ] (مص ) مبدل نالیدن . (فرهنگ نظام ). نالیدن . (از فرهنگ رشیدی ). رجوع به ناره شود : ناریدن نارو و نواهای سریچه ناطق کند آن مرده ٔ بی نطق و بیان را