خو باز کردنلغتنامه دهخداخو باز کردن .[ ک َ رَ ] (مص مرکب ) ترک عادت کردن . (ناظم الاطباء).ترک اعتیاد کردن . (یادداشت بخط مؤلف ) : نزاری و خو باز کردن ز می چه تزویر دارد در این چیست هی
ترک کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام کردن، ترک عادت کردن پشتپا زدن، دل برداشتن، پشت بهچیزی کردن، ازسر چیزی گذشتن، ترک تعلقات کردن صرفنظر کردن شانه خالی کردن
خوی باز کردنلغتنامه دهخداخوی باز کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ترک عادت کردن . (یادداشت مؤلف ) : طریق مرد عزلت جوی کن سازاگر مردی ز مردم خوی کن باز. اسرارنامه ٔ عطار.عمری که بصد هزار جا