مسابةلغتنامه دهخدامسابة. [ م ُ ساب ب َ ] (ع مص ) همدیگر را دشنام دادن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). دشنام دادن . (المصادر زوزنی ).با کسی دشنام دادن . (تاج المصادر بیهقی ). با
مثابةلغتنامه دهخدامثابة. [ م َ ب َ ] (ع اِ) جای بازگشتن . (ترجمان القرآن ). جای بازگشتن مردم بعد از آنکه رفته باشند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). جای گردآمدن مردم پس
مصابةلغتنامه دهخدامصابة. [ م ُ ب َ ] (ع اِ) مصیبت .(منتهی الارب ). || آفت . سختی . شدت نازلة. مصاب . مصوبة. (اقرب الموارد). عاهت . (منتهی الارب ).
مصابةلغتنامه دهخدامصابة. [ م ُ ب َ ] (ع مص ) دردمند و مصیبت زده کردن . (منتهی الارب ). || رسیدن . (تاج المصادر بیهقی ). مصاب .
مسابقةدیکشنری عربی به فارسیمباحثه وجدل کردن , اعتراض داشتن بر , ستيزه کردن , مشاجره , مسابقه , رقابت , دعوا
دیوفنطسلغتنامه دهخدادیوفنطس . [ وْ ف َ ] (اِخ ) نام این مرد یونانی اسکندرانی در ضمن تألیفات ابن هیثم آمده است : تعلیق علقه اسحاق بن یونس المتطبب بمصر عن بن الهیثم فی کتاب دیوفنطس
معاقرةلغتنامه دهخدامعاقرة. [ م ُ ق َ رَ ] (ع مص ) پیوسته کاری کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). پیوسته ماندن در هر چیزی و کاری . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ملازمت . (ن
مسابقةدیکشنری عربی به فارسیمباحثه وجدل کردن , اعتراض داشتن بر , ستيزه کردن , مشاجره , مسابقه , رقابت , دعوا