مرسلینلغتنامه دهخدامرسلین . [ م ُ س َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مرسَل در حالت نصبی و جری (در فارسی رعایت این قاعده نشود). فرستاده شدگان . ارسال شدگان . فرستادگان . گسیل داشتگان : مدرس شد ع
مرسلینلغتنامه دهخدامرسلین . [ م ُ س ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مرسِل در حالت نصبی و جری (در فارسی این قاعده رعایت نشود). مرسلون . فرستندگان . ارسال دارندگان .
مرسینلغتنامه دهخدامرسین . [ م َ ] (اِ) مورد که گیاهی است . ریحان القبور. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به مورد شود.
مرسینلغتنامه دهخدامرسین . [ م ِ ] (اِخ ) بندری است در ترکیه بر دریای مدیترانه با 68600 تن سکنه .راه آهن بغداد به ترکیه از نزدیکی این شهر می گذرد.
مرسیناء اغریالغتنامه دهخدامرسیناءاغریا. [ ] (معرب ، اِ مرکب ) به یونانی آس بری است . (از مخزن الادویه ).قِف و انظر. خیزران بلدی . (یادداشت مرحوم دهخدا).
اصحاب الحجرلغتنامه دهخدااصحاب الحجر. [ اَ بُل ْ ح ِ ] (اِخ ) اصحاب حِجْر. ثمود، یعنی قوم صالح . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 13) : و لقد کذب اصحاب الحجر المرسلین (قرآن 80/15)؛ و اصحاب حجر
فرخیلغتنامه دهخدافرخی . [ ف َرْ رُ ] (اِخ ) یزدی . میرزا محمد فرزند محمدابراهیم یزدی . در سال 1306 هَ .ق . در یزد متولد شد و همانجابه تحصیل پرداخت ولی نزدیک پایان تحصیلات مقدمات
مرسلونلغتنامه دهخدامرسلون . [ م ُ س ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مرسِل در حالت رفعی (در فارسی رعایت این قاعده نمی شود). فرستندگان . ارسال کنندگان . مرسلین : انا مرسلوا الناقة فتنة لهم فارتق
یاسینلغتنامه دهخدایاسین . (اِخ ) صاحب یاسین ، کنایت از مردی از بنی اسرائیل باشد که داستان او در سوره ٔ یس آیه های (20 تا 30) چنین آمده است : و جاء من أقصی المدینة رجل یسعی قال ی