تارنلغتنامه دهخداتارن . (اِخ ) رودخانه ایست بطول 375هزار گز در جنوب فرانسه ، از کوه های «لوزر» سرچشمه گرفته نواحی «میلو» ، «البی » ، «گایاک » ، «مونتوبان » و «مواساک » را مشروب
تارنلغتنامه دهخداتارن . (اِخ ) ایالتی است در جنوب غربی فرانسه دارای دو ناحیه و 36 بخش و 325 بلوک و 298117 تن سکنه میباشد. مؤلف قاموس الاعلام ترکی آرد: یکی از ایالات جنوبی فرانس
طارنتلغتنامه دهخداطارنت . [ رَ ] (اِخ ) شهری است در صقلیه . (معجم البلدان ). || شهری بجنوب ایتالیا، در ساحل خلیجی به همین نام که از بحر ایونی در سرزمین اُترانت تشکیل شده ، دارای
طارنطالغتنامه دهخداطارنطا. [ رَ ] (اِخ ) طارنت . رجوع به طارنت شود. فیثاغورس حکیم ، از آن پس که قولون ، یکی از ثروتمندان مردم را بر ضد او بشورانید، به طارنطا فرار کرد. (از عیون ال
طارنطینیلغتنامه دهخداطارنطینی . [ رَ ] (اِخ ) طارنت . طارنطا. از بلاد یونان و مسقطالرأس ارخوطس ، یکی از حکماء شاگرد افلاطون . (قفطی ص 24).
طارنوسلغتنامه دهخداطارنوس . (اِخ ) خواندمیر بنقل از روضةالصفا گوید: که جان موسوم به طارنوس بوده و اولاد و اعقاب او مادام که اوامر و نواهی الهی را مطیع و منقاد بودند در غایت رفاهیت
طارنتلغتنامه دهخداطارنت . [ رَ ] (اِخ ) شهری است در صقلیه . (معجم البلدان ). || شهری بجنوب ایتالیا، در ساحل خلیجی به همین نام که از بحر ایونی در سرزمین اُترانت تشکیل شده ، دارای
طارنطالغتنامه دهخداطارنطا. [ رَ ] (اِخ ) طارنت . رجوع به طارنت شود. فیثاغورس حکیم ، از آن پس که قولون ، یکی از ثروتمندان مردم را بر ضد او بشورانید، به طارنطا فرار کرد. (از عیون ال
طارنطینیلغتنامه دهخداطارنطینی . [ رَ ] (اِخ ) طارنت . طارنطا. از بلاد یونان و مسقطالرأس ارخوطس ، یکی از حکماء شاگرد افلاطون . (قفطی ص 24).