حضیروتلغتنامه دهخداحضیروت . [ ] (اِخ ) (یعنی دهات )و آن منزل دومین بنی اسرائیل میباشد. (سفر اعداد 11 : 35 و 12 : 16 و 33 و 17 و 18 و تثنیه 1 : 1). گمان میبرند که همان عین قدیره می
حضارتلغتنامه دهخداحضارت . [ ح َ رَ ] (ع مص ) حاضر آمدن . || حاضر کردن . || مقیم شدن بشهر. مقیم بودن به حضر. اقامت کردن . مقابل بداوت .
حضارتلغتنامه دهخداحضارت . [ ح ِ / ح َ رَ ] (ع اِ) شهر. حضر. || (اِمص ) اقامت در شهر. (آنندراج ). مقیم بودن . به حضر اقامت کردن . مقابل بداوت . شهرنشینی . رجوع به حضارة شود.
حضراتلغتنامه دهخداحضرات . [ ح َ ض َ] (ع اِ) حضرت . آقایان . مخدومان . بزرگان . (آنندراج ). || حضرات خمس الهیة؛ پنج محضر و مقام است به اصطلاح عرفا که جرجانی آن ها را چنین تعریف نم