بندتنبانیلغتنامه دهخدابندتنبانی . [ ب َ دِ تُم ْ ] (ص نسبی ) گفته ٔ بی سروته . شعر بی معنی و نادرست از لحاظ وزن و قافیه . (فرهنگ فارسی معین ). سست و رکیک و بی معنی و مفهوم (بیشتر در
بنگشتنلغتنامه دهخدابنگشتن . [ ب ُ گ َ ت َ ] (مص ) بلع کردن و ناجاویده فروبردن . (برهان ). بلع کردن که بفارسی اوباریدن گویند. یعنی ناخائیده فروبردن . (آنندراج ). ناجاویده فروبردن .
بنگانلغتنامه دهخدابنگان . [ ب َ ] (اِ) پنگان : چون روز شد معلوم کردند که هیچ غایب نشده بود جز یکی بنگان زرین و وزیر وی از مال خالص خود بنگانی فرمود که وزن او هفتصد مثقال بود و به