آرانلغتنامه دهخداآران . (اِخ ) نام مرکز خرّه ٔ کویرات کاشان ، و خر و الاغ های آنجا از نوعی بزرگ باشد چون استری : خوانی دو سه آراست که آرایش آن بودیک کله ٔ گاو و دو سه دست خر آرا
آرانواژهنامه آزادمکان مقدس در کردی آران به معنی دشت و منطقه گرم سیر است.اَران، سرزمینی در قفقاز که حدود آن در دوره‌های مختلف تا اندازه‌ای متغیر بوده است و نام آن را جغرافی نگارا
آرانفرهنگ نام‌ها(تلفظ: ārān) (در اعلام) نام پادشاه آذربایجان در عهد باستان؛ نام شهری در کاشان ؛ نام شهری است که قباد آن را بنا کرده است؛ نام سرزمینی در شمال غربی ایران و مغرب د
ارانلغتنامه دهخدااران . [ اَ ] (اِخ ) جزیره ای در اسکاتلند بمسافت پنج میلی مشرق کنتیر و سیزده میلی مغرب اسکاتلند و بین آن دو خلیج کلَید فاصله است و معظم طول آن قریب 21 میل و عرض
ارانلغتنامه دهخدااران . [ اَ ] (اِخ ) از نواحی کارکَنده ساری . (سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 121 و 129).
ارانلغتنامه دهخدااران . [ اَ ] (اِخ ) شهریست که قباد آنرا بنا کرده است . حلوان : اران خواند آن شارسان را قُبادکه تازی کنون نام حلوان نهاد. فردوسی (از بعض لغت نامه ها).و رجوع به
آران و بیدگلواژهنامه آزادشهری است در شمالی‌ترین نقطه استان اصفهان که مرکز شهرستان آران و بیدگل می‌باشد.دارای دو بخش مرکزی و کویرات، شامل سه دهستان و۴ شهر آران وبیدگل، نوش آباد، ابوزیدآب
ارانگوتانفرهنگ انتشارات معین(اُ نْ گُ) [ فر. ] ( اِ.) اوران اوتان (آدم جنگلی ) جانوری است از نوع آدم نمایان دارای قد نزدیک به انسان ، بدنش پر مو با سینة پهن و دست های دراز تا زانو و بازوان
آران و بیدگلواژهنامه آزادشهری است در شمالی‌ترین نقطه استان اصفهان که مرکز شهرستان آران و بیدگل می‌باشد.دارای دو بخش مرکزی و کویرات، شامل سه دهستان و۴ شهر آران وبیدگل، نوش آباد، ابوزیدآب
بنه آرانلغتنامه دهخدابنه آران . [ ب ُ ن َ ] (اِخ ) دهی از دهستان سوسن است که در بخش ایزه ٔ شهرستان اهواز واقع است و 150 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).