آب آهنگلغتنامه دهخداآب آهنگ . [ هََ ] (نف مرکب ) آدمی یا ستوری که آب از چاه و جز آن برکشد. آبکش . آب آهنج : کرده شیران حضرت تو مراسرزده همچو گاو آب آهنگ .سنائی .
آب آهنگفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهانسان یا حیوانی که از چاه آب بکشد؛ کشندۀ آب: ◻︎ کرده شیران حضرت تو مرا / سرزده، همچو گاو آبآهنگ (سنائی۲: ۱۹۳).
آبانگاهلغتنامه دهخداآبانگاه .(اِخ ) نام فرشته ٔ موکل بر آب . || (اِ مرکب ) نام روز دهم فروردین ماه ، و گویند اگر در این روزباران ببارد آبانگاه مردان است و مردان به آب درآیند و اگر
آبانگاهفرهنگ انتشارات معین(اِمر.) 1 - نام روز دهم از ماه فروردین . گویند اگر در این روز باران ببارد آبانگاه مردان است و مردان به آب درآیند و اگر نبارد آبانگاه زنان باشد و ایشان به آب درآ
آبانگانفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهجشنی که ایرانیان قدیم در روز آبان از ماه آبان (دهم آبان) به مناسبت یکی شدن نام روز با نام ماه میگرفتند.
آهنگیدنلغتنامه دهخداآهنگیدن . [ هََ دَ ] (مص ) قصد کردن . آهنگ کردن . || آهنجیدن . کشیدن ، چنانکه آب را از چاه و جز آن : کرده شیران حضرت تو مراسرزده همچو گاو آب آهنگ .سنائی .
آهنگلغتنامه دهخداآهنگ . [ هََ ] (اِ) قصد. عزم . عزیمت . عمد. (ادیب نطنزی ). تعمد. نیت . بسیج . تأمیم . استواء. اندیشه .توجه به . برفتن بسوی . حرد. نحو. اراده : خسرو غازی آهنگ ب
سرزدهلغتنامه دهخداسرزده . [ س َ زَ دَ /دِ ] (ن مف مرکب ) کنایه از ملامت کرده شده . (آنندراج ). سرزنش کرده شده . (رشیدی ). خجل . || ناگاه و بی طلب و بی رخصت . (آنندراج ). بی خبر.