wellدیکشنری انگلیسی به فارسیخوب، چاه، خیر، چشمه، ابده، دوات، رو آمدن آب و مایع، ببالا فوران کردن، در سطح امدن و جاری شدن، بخوبی، خوش، تماما، بسیار خوب، سالم، راحت، تندرست، تمام و کمال، بدو
ماهرانهدیکشنری فارسی به انگلیسیmasterful, skilfully, adept, adeptly, ably, adroitly, cunning, deft, deftly, dexterous, dexterously, expertly, ingenious, masterfully, masterly, mean, scientifi