مخفی شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط شدن، پنهان شدن، ناپدیدشدن متواری شدن مخفی بودن، نهفته بودن نقاب زدن (پوشیدن، بستن، بربستن)
مخفیفرهنگ مترادف و متضاد۱. پنهان، خفی، مستور، مکتوم، ناآشکار، ناپیدا، نامشهود، نامرئی، ناهویدا، نهان، نهفته ۲. زیرجلی، سری ≠ آشکارا، آشکار، هویدا
سربهنیست شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. پنهان شدن، مخفی شدن، نهان شدن ۲. گموگور شدن، مفقود شدن ۳. نیست شدن، معدوم شدن، نابود شدن، از بین رفتن، کشتهشدن
متواری شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. فراری شدن، گریزان گشتن ۲. پنهان شدن، مخفی شدن ۳. سرگردان شدن، دربهدر شدن