فورسلغتنامه دهخدافورس . [ ] (اِخ ) یکی از حکما که در کیمیا بحث کرده و به عمل اکسیر تام دست یافته . (یادداشت مؤلف از ابن ندیم ).
فورسلغتنامه دهخدافورس . [ ] (معرب ، اِ) اسم یونانی بق است . (فهرست مخزن الادویه ). نبق . (یادداشت مؤلف ).
فورس ماژرواژهنامه آزادپیشامد ناگهانی-حادثه قهری-حادثه غیر قابل اجتناب-به معنای پیشامد ناگهانی نیز در عرف مردم به کار می رود
قوه قاهرهواژهنامه آزادآنچه قابل پیش بینی نبوده و قابل اجتناب نیز نباشد و متعهد را در حالت عدم قدرت بر اجرای تعهد خویش قرار دهد، یا موجب معافیت کسی شود که، به علت عدم توانایی، خسارتی
جبرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام لزام، التزام، اقتضا، ناچاری، ضرورت، بایستی، باید، اجبار، فقدان انتخاب، ناگزیری تقدیر▼، وجوب، ازپیش تعیینشدگی، اتفاقات، اوضاع قانون طبیع
مایۀ هلاکفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی هلاک، نفرین، لعن، آفَت، بلا، نکبت، مصیبت، فتنه، طاعون بلایایطبیعی، نیروهای طبیعی، آیات آسمانی، قانون طبیعت، قوۀ قهریه، حوادث قهری وغیرمترقبه،
اجبارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام ار، اضطرار، اکراه، ضرورت، ناچاری، ناعلاجی، جبر، فقدان انتخاب اعمال نظر، اعمالِنفوذ، تحمیل، الزام، تلقین، حق وتو قانونطبیعت، بلایای طبی