شنللغتنامه دهخداشنل . [ ش ِ ن ِ ] (روسی ، اِ) یک قسم لباس سینه باز بی آستین که روی لباسها پوشند. (ناظم الاطباء). پوشاک گشاد بدون آستین که روی دوش اندازند. (فرهنگ فارسی معین ).
شنلیکلغتنامه دهخداشنلیک . [ ش َ/ ش ِ ] (اِ) شلیک توپ و جز آن . (ناظم الاطباء). در تداول عامه صورتی از شلیک است . و رجوع به شلیک شود.
شنلیکلغتنامه دهخداشنلیک . [ ش َ/ ش ِ ] (اِ) شلیک توپ و جز آن . (ناظم الاطباء). در تداول عامه صورتی از شلیک است . و رجوع به شلیک شود.
شنلکلغتنامه دهخداشنلک . [ ش َ ل َ ] (اِ) خوشه ، اعم از خوشه ٔ انگور یا خرما یا گندم یا جو. (برهان ) (از آنندراج ). خوشه . (جهانگیری ). سنبل . خوشه ٔ غله و خوشه ٔ انگور و خوشه ٔ
شنلوکلغتنامه دهخداشنلوک . [ ش َ ] (اِ) بادریسه ٔ دوک را گویند و آن چرم یا چوبی باشد مدور که در گلوی دوک محکم سازند و بعربی فلکه خوانند. (برهان ) (آنندراج ). بادریسه ٔ دوک باشد و