راحتفرهنگ مترادف و متضاد۱. آرام، آسوده، ساکت، فارغ، فارغالبال، فارغبال ۲. آسایش، آسودگی، استراحت، سلامت، عیش، فراغ ≠ ناراحت، مشقت
راحتدیکشنری فارسی به انگلیسیcheap, comfortable, convenient, cozy, easy, gemütlich, handy, homelike, homey, soft, restful
راهتلغتنامه دهخداراهت . [ ] (اِخ ) نام رودی به هندوستان و ظاهراً از شعبه های رود گنگ . فرخی در یکی از قصاید خود که در ذکر غزوات و فتوحات سلطان محمود غزنوی در هند است بدین رود اش
راهطلغتنامه دهخداراهط. [ هَِ ] (اِخ ) جایگاهی است در غوطه ٔ دمشق در سمت خاوری آن بعد از «موج عذراء» در کنار حمص هنگامی که از قصیر بسوی «ثنیة العقاب » بیایی ، جایگاه مذکور در طرف