تحادلغتنامه دهخداتحاد. [ ت َ حادد ] (ع مص ) با یکدیگر مخالفت کردن و بازداشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بر یکدیگر خشم گرفتن و با هم دشمنی کردن و بمخالفت برخاستن
تحادثلغتنامه دهخداتحادث . [ ت َ دُ ] (ع مص ) با هم سخن گفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). با یکدیگر حدیث گفتن . (آنندراج ) (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد). با یکدیگر حدیث کر
تحادبلغتنامه دهخداتحادب . [ ت َ دُ ] (ع مص ) گوژپشت شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد).
تحادرلغتنامه دهخداتحادر. [ ت َ دُ ] (ع مص ) ریختن و افتادن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء): رأیت المطر یتحادر علی لحیته ؛ ای ینزل و یقطر. (منتهی الارب ) (اقرب
تحادللغتنامه دهخداتحادل . [ ت َ دُ ] (ع مص ) با هم جورکردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || کژشدن بر کمان وقت تیر زدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کژ شدن بر کمان . (قطر ال
تحادیلغتنامه دهخداتحادی . [ ت َ ] (ع مص ) راندن بعض شتر مر بعض را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد).
تحادثلغتنامه دهخداتحادث . [ ت َ دُ ] (ع مص ) با هم سخن گفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). با یکدیگر حدیث گفتن . (آنندراج ) (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد). با یکدیگر حدیث کر
تحادبلغتنامه دهخداتحادب . [ ت َ دُ ] (ع مص ) گوژپشت شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد).
تحادرلغتنامه دهخداتحادر. [ ت َ دُ ] (ع مص ) ریختن و افتادن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء): رأیت المطر یتحادر علی لحیته ؛ ای ینزل و یقطر. (منتهی الارب ) (اقرب
تحادللغتنامه دهخداتحادل . [ ت َ دُ ] (ع مص ) با هم جورکردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || کژشدن بر کمان وقت تیر زدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کژ شدن بر کمان . (قطر ال
تحادیلغتنامه دهخداتحادی . [ ت َ ] (ع مص ) راندن بعض شتر مر بعض را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد).