کوت کردنلغتنامه دهخداکوت کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) توده کردن . روی هم انباشتن . (فرهنگ فارسی معین ). بر هم نهادن چون خرمنی خرد یابزرگ . تل کردن . کپه کردن . قبه کردن . چون نیم کر
کود کردنلغتنامه دهخداکود کردن . [ کو ک َ دَ ] (مص مرکب ) کوت کردن . بر روی یکدیگر ریختن تا چون خرمنی یا گنبدی شود. پر کردن بیش از لبه ٔ ظرف و عرب نیز این کلمه را گرفته است . (یادداش
تل کردنلغتنامه دهخداتل کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بر روی هم چون خرمنی گرد کردن . کوت کردن . بر روی یکدیگر نهادن چون تلی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به تل شود.
کپه کردنلغتنامه دهخداکپه کردن . [ ک ُپ ْ پ َ / پ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گرد کردن بر فراز یکدیگر. کوت کردن . کود کردن . خرمن کردن . توده کردن . قبه کردن . تل کردن . (یادداشت مؤلف ).
کوتلغتنامه دهخداکوت . (اِ) کود که بدان کشت را نیرو دهند. (ناظم الاطباء). کود. رشوه . نیرو. بار. انبار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کود شود. || (ص ) مجموع . انباشته .
اجماملغتنامه دهخدااجمام . [ اِ ] (ع مص ) آسایش دادن (ستور را). (منتهی الارب ). برآسایانیدن . (تاج المصادر) : ملک نوح و امیر سبکتکین و محمود از بهر اجمام مراکب و رکائب و اقتسام غن