وسواسدیکشنری عربی به فارسیماليخوليا , حالت افسردگي , سودا , مراق , اضطراب وانديشه بيهوده راجع بسلا متي خود
وسواسدیکشنری فارسی به انگلیسیcompulsiveness, fastidiousness, fixation, mania, obsession, perfectionism
وسواسلغتنامه دهخداوسواس . [ وَس ْ ] (ع اِ) اندیشه ٔ بد و آنچه در دل گذرد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). هر بدی که به قلب خطور کند وهر چیزی که در آن خیر و صلاح نباشد.
وصواصلغتنامه دهخداوصواص . [ وَص ْ ] (ع اِ) سوراخ پرده به مقدار چشم که بنگرند از وی . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || روی بند خرد که دختران بر روی افکن