متبایعلغتنامه دهخدامتبایع. [ م ُ ت َ ی ِ ] (ع ص ) خریدو فروخت کننده با یکدیگر. (آنندراج ). شریک شونده با هم در تجارت و معامله و خرید و فروخت و داد و ستد. (ناظم الاطباء). || متحد ش
خیاراتلغتنامه دهخداخیارات . (ع اِ) ج ِ خیار و آن حقی است برای متبایعین یا یکی از آنها که می تواند عقد لازم را برهم زند وبنا بر تقسیم موجود در کتاب حقوق مدنی سیدحسن امامی ج 1 ص 475
بیعانلغتنامه دهخدابیعان . [ ب َی ْ ی ِ ] (ع اِ) مثنای بَیِّع. خرنده و فروشنده ، مانند قمران . (از منتهی الارب ). البائع و المشتری ؛و منه الحدیث : البیعان (المتبایعان ) بالخیار ما
بیعلغتنامه دهخدابیع. [ ب َی ْ ی ِ ] (ع ص ، اِ) فروشنده و خرنده و بهاکننده . ج ، بِیَعاء، ابیعاء. (منتهی الارب ). خریدار. خرنده . المتبایعان . || بیع و بیوع ؛ نیک فروشنده و خرند
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبدالسلام . فقیه شافعی منوفی مصری ، مکنی به ابوالخیر و ملقب به شهاب الدین . مولد اودر سال 847 هَ .ق . و وفات بسنه ٔ 931. او ر
معاطاتلغتنامه دهخدامعاطات . [ م ُ ] (ع مص ) چیزی به کسی دادن . چیزی رادست به دست دادن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : از افراط و انهماک در معاطات کاسات راح از صباح تا رواح مرضی رو