طواریلغتنامه دهخداطواری . [ طَ ] (ع اِ) ج ِ طارئة، بمعنی داهیة، حادثه ، مصیبت .- طواری شهادت ؛ اصناف و الوان آن . رجوع به شرایع کتاب الشهادات شود.
تواریلغتنامه دهخداتواری .[ ت َ ] (ع مص ) پنهان شدن . (زوزنی ). پوشیده شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). استتار.اختفاء. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). پنهان شدن و
طؤریلغتنامه دهخداطؤری . [ طُءْ ری ی ] (ع اِ) طؤوی . گویند: ما بالدار طؤری ؛ نیست در خانه کسی . (منتهی الارب ). رجوع به طؤوی شود.
طوریلغتنامه دهخداطوری . (اِ) توری . قسمی پارچه . || لیف . || کیسه مانندی کوچک شبیه طور که در برخی از چراغها که با نفت سوزد بکار رود.
طوریلغتنامه دهخداطوری . [ ری ی ] (ع ص ، اِ) وحشی از مردم و مرغ و کبوتر. (منتهی الارب ). وحشی . (مهذب الاسماء). اسم طیور وحشی است و حمام را نیز گویند. (فهرست مخزن الادویه ). رمید
طاریفرهنگ مترادف و متضاد۱. آینده ۲. عارض، عارضی ≠ ذاتی ۳. گزنده، گذرا، غیرمقیم ≠ متوطن ۴. روان، جاری، ۵. مسافر
علافلغتنامه دهخداعلاف . [ ع ِ ] (اِخ ) ابن طواریابن حلوان بن عمرو، از قضاعة. و رحلهای (پالان ها) علافیة بدو منسوب است ، زیرااو اولین کسی است که آنها را بساخت . (منتهی الارب ).