حریرهفرهنگ انتشارات معین(حَ رِ) [ ع . حریرة ] (اِ.) 1 - قطعه حریر. 2 - خوراکی رقیق از آرد برنج ، شکر و مغز بادام ، معمولاً برای کودکان شیرخوار و بیماران .
حریرهلغتنامه دهخداحریره . [ ح َ رَ ] (ع اِ) مرهم رقیق القوام . || آردهاله ، و آنرا از آرد گندم کنند. (زمخشری ). نوعی از طعام که آردی است با شیر و روغن پزند. ج ، حریر. (منتهی الار
حریرهفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. غذایی که از آب، نشاسته، شکر، و مغز بادام برای افراد مریض تهیه میشود.۲. [قدیمی] قطعۀ حریر.۳. [قدیمی] جامۀ ابریشمی.
حریرةلغتنامه دهخداحریرة. [ ح ُ رَ رَ ] (اِخ ) (یوم ...) یکی از أیام عرب . چهارمین مرحله ٔ حرب الفجار است که در حریرة نزدیک عکاظ رخ داد. و خداش بن زهیر درباره ٔ آن گوید : و قد بل
حریرةلغتنامه دهخداحریرة. [ ح ُ رَ رَ ] (اِخ ) موضعی است نزدیک نخله ، میان ابواء و مکه که چهارمین جنگ از حرب الفجار آنجا رخ داد و نام آن واقعه یوم الحریرة است . (معجم البلدان ).
حریره ٔ باداملغتنامه دهخداحریره ٔ بادام . [ ح َ رَ / رِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حریره ای که در آن بجای آرد، شیره ٔ بادام را بکار برند.
حریره ٔ باداملغتنامه دهخداحریره ٔ بادام . [ ح َ رَ / رِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حریره ای که در آن بجای آرد، شیره ٔ بادام را بکار برند.
حریرةلغتنامه دهخداحریرة. [ ح ُ رَ رَ ] (اِخ ) (یوم ...) یکی از أیام عرب . چهارمین مرحله ٔ حرب الفجار است که در حریرة نزدیک عکاظ رخ داد. و خداش بن زهیر درباره ٔ آن گوید : و قد بل
حریرةلغتنامه دهخداحریرة. [ ح ُ رَ رَ ] (اِخ ) موضعی است نزدیک نخله ، میان ابواء و مکه که چهارمین جنگ از حرب الفجار آنجا رخ داد و نام آن واقعه یوم الحریرة است . (معجم البلدان ).
رژیم مایعliquid dietواژههای مصوب فرهنگستانرژیمی که قوام غذاهای آن به اندازۀ حریره یا رقیقتر از آن باشد