آباءلغتنامه دهخداآباء. (ع اِ) ج ِ اَب . پدران .- آباء علوی ؛ افلاک و ستارگان . سبعه ٔ سیاره .- آباء عنصری ؛ آخشیجان . چارآخشیج . عناصر اربعه . بسائط. چهاراَرکان . امهات . اسطق
عباءلغتنامه دهخداعباء. [ ع َ ] (ع اِ) پوششی است از پشم پیش شکافته که بر روی لباس پوشند. (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ).- آل عباء ؛ اصحاب کساء. پنج تن
اباءلغتنامه دهخدااباء. [ اَ ] (ع اِ) نی . || نام گیاهی نرم که اکثر از دیار مصر خیزد و از آن کاغذ کنند و بیخ آن چون نیشکر خورند. پیزر. بردی . حفاء. تک . لوخ . و کاغذ معروف به قرط
اباءلغتنامه دهخدااباء. [ اِ ] (ع مص ) اِبا. سر باززدن از. سر باززدن اندر کاری . (تاج المصادر بیهقی ). فروگذاشتن طاعت . (مصادر زوزنی ).سر پیچیدن از. سرکشی از. سرپیچی از. سر کشیدن
آباء علویفرهنگ انتشارات معین( ~ عُ یُ) [ ع . ] (اِمر.)پدران آسمانی ، کنایه از: هفت سیاره یا هفت آسمان .
بیت الاَّباءلغتنامه دهخدابیت الاَّباء. [ ب َ تُل ْ آ ] (اِخ ) در علم احکام نجوم برجی پس از بیت الاخوه باشد و آن بیت چهارم است . (یادداشت بخط مؤلف ).
آبافرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. [جمعِ اَب] = اب۲. اجداد. آباء سبعه: [قدیمی]۱. هفتپدر؛ هفتپدران.۲. [مجاز] هفتستاره؛ هفتسیاره. آباء علوی: [قدیمی]۱. پدران آسمانی.۲. [مجاز] هفتسیاره؛ هفتف