قطریلغتنامه دهخداقطری . [ ] (اِخ ) ابن فجائه . سرکرده ٔ گروهی از ارارقه است که بر حجاج بن یوسف خروج کردند. وی به دست اسحاق بن محمدبن اشعث کشته شد. (تاریخ گزیده چ لندن ج 1 ص 281)
قطریلغتنامه دهخداقطری . [ ] (اِخ ) محمدبن حسن مرزوقی . از دانشمندان است . او راست : الداهیة الکبری علی الرائیة الصغری . (معجم المطبوعات ج 2 ستون 1517).
قطریلغتنامه دهخداقطری . [ ق َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان پشت بسطام بخش قلعه نو از شهرستان شاهرود واقع در 12000 گزی شمال قلعه نو. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیر
قتریلغتنامه دهخداقتری . [ ق ُ ت َ ری ی ] (ص نسبی ) نسبت است به قتیره و آن پدر قبیله ای است از تجیب . (منتهی الارب ).
قطریةلغتنامه دهخداقطریة. [ ق َ ری ی َ ] (اِخ ) ناحیه ای است در یمامه . (منتهی الارب ). حفصی گوید: از نواحی یمامه است . (معجم البلدان ).
اصابع قطریلغتنامه دهخدااصابع قطری . [ اَ ب ِع ِ ق َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در تداول هیأت قدیم ، یعنی اصابع معتبر در قطر که به مطلق مقید شوند. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). و رجوع به
درزۀ قطریdiagonal jointواژههای مصوب فرهنگستاندرزهای که امتداد آن نسبت به امتداد چینهای رسوبی یا رَخ سنگ مایل است متـ . درزۀ مایل oblique joint
ردۀ قطریdiameter classواژههای مصوب فرهنگستانبازهای که دامنهای از قطرهای ساقۀ درختان برای طبقهبندی و بهرهبرداری در آن قرار میگیرد
قطریةلغتنامه دهخداقطریة. [ ق َ ری ی َ ] (اِخ ) ناحیه ای است در یمامه . (منتهی الارب ). حفصی گوید: از نواحی یمامه است . (معجم البلدان ).
اصابع قطریلغتنامه دهخدااصابع قطری . [ اَ ب ِع ِ ق َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در تداول هیأت قدیم ، یعنی اصابع معتبر در قطر که به مطلق مقید شوند. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). و رجوع به