رباجیلغتنامه دهخدارباجی . [ رَ جی ی ] (ع ص ) مرد سطبر تند و درشتخو که میان قریه و بادیه باشد. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مرد خشن و تندخو که میان دهکده و بادیه باشد
رباجیةلغتنامه دهخدارباجیة. [ رَ ی َ ] (ع ص ) زن گول . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). زن احمق . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة).
ربالیلغتنامه دهخداربالی . [ رَ ] (اِخ ) جعفربن محمد. او از ابوعاصم و حسین بن حفص اصفهانی روایت کرد، و حسن بن محمدبن شعبة بغدادی از وی روایت دارد. (از اللباب فی تهذیب الانساب ).
رباجیةلغتنامه دهخدارباجیة. [ رَ ی َ ] (ع ص ) زن گول . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). زن احمق . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة).