کالونلغتنامه دهخداکالون . (اِخ ) شهری است به خراسان از توابع بادغیس ، حمداﷲ مستوفی آرد: بادغیس از اقلیم چهارم طولش از جزایر خالدات «صه ل » و عرض از خط استوا «له ک ». قصبات کوه نق
کالونلغتنامه دهخداکالون . [ کال ْ وَ ](اِخ ) ژان . (1564-1509 م .). در نوایُن از ایالت پیکاردی بدنیا آمد و در ژنو بدرود حیات گفت . در اوایل منشی اسقف نواین بود و بعلت تکفل عائله
کالونلغتنامه دهخداکالون . [ ل ُ ] (اِخ ) شارل الکساندر. سیاستمدار فرانسوی که به سال 1734 م . در دوئه بدنیا آمد و در سال 1802 م . بدرود حیات گفت . وی در سال 1785 م . ناظر دارایی ف
کالونیلغتنامه دهخداکالونی . (اِ) نام گیاهی است که آن را به عربی سعتر میگویند. (برهان ) (آنندراج ). رجوع به کاکوتی و سعتر در همین لغت نامه شود. مصحف کاکوتی است . (یادداشت مؤلف ).
کالونیلغتنامه دهخداکالونی . (اِ) نام گیاهی است که آن را به عربی سعتر میگویند. (برهان ) (آنندراج ). رجوع به کاکوتی و سعتر در همین لغت نامه شود. مصحف کاکوتی است . (یادداشت مؤلف ).
کالوینیسملغتنامه دهخداکالوینیسم . [ کال ْ ] (اِخ ) طریقه ٔ مذهبی کالون . جمعیت مذهبی پروتستان که کالون در ژنو با سیستم مذهبی خود تأسیس کرد. رجوع به کالون و اصول عقاید او در همین لغت