چوانلغتنامه دهخداچوان . [ چ ُ آ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان طارم پائین بخش سیردان شهرستان زنجان که در 29 هزارگزی جنوب خاوری سیردان و 15 هزارگزی باختر راه شوسه ٔ قزوین واقع ا
چوانلغتنامه دهخداچوان . [ چ ُ آ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سراجو بخش مرکزی شهرستان مراغه که در 815 هزارگزی خاور مراغه به میانه واقع است . کوهستانی است و هوایش معتدل و سالم است .
چوانلغتنامه دهخداچوان . [ چ ُ آ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سرجوا بخش مرکزی شهرستان مراغه که در 14 هزارگزی شمال باختر مراغه و 16/5 هزارگزی شمال خاوری شوسه ٔ مراغه و دهخوارقان در
چوانلغتنامه دهخداچوان . [ چ ُ آ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مهران رودبخش بستان آباد شهرستان تبریز که در 12 هزارگزی جنوب خاوری تبریز و 3 هزارگزی شوسه ٔ تبریز به تهران واقعاست . جل
چواندازلغتنامه دهخداچوانداز. [ چ َ اَ ] (نف مرکب ) آنکه چو اندازد. آنکه آوازه دردهد. که آوازه دراندازد. کسی که خبر دروغ و بی اساسی را شهرت دهد. که پخش شایعه کند.
گل چوانلغتنامه دهخداگل چوان . [ گ ُ چ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سراجو بخش مرکزی شهرستان مراغه ، واقع در 27هزارگزی شمال خاوری مراغه و 22500گزی شمال خاوری راه ارابه رو مراغه به قر
چانهگویش اصفهانی تکیه ای: čuna / zenaqdun طاری: čuna طامه ای: zanaqdân طرقی: azna کشه ای: zenaqdun نطنزی: čuna / zenaxdun
چواندازلغتنامه دهخداچوانداز. [ چ َ اَ ] (نف مرکب ) آنکه چو اندازد. آنکه آوازه دردهد. که آوازه دراندازد. کسی که خبر دروغ و بی اساسی را شهرت دهد. که پخش شایعه کند.