سِنبِلمگویش گنابادی در گویش گنابادی یعنی چهره ، آن حال درونی ای که از چهره کسی برداشت میشود چون شادی و غم
القاص لایحب القاصلغتنامه دهخداالقاص لایحب القاص . [ اَ قاص ْ ص ُ ی ُ ح ِب ْ بُل ْ قاص ص ] (ع جمله ٔ اسمیه ) (مثل ) یعنی داستان سرایان و هنگامه گیران یکدیگر را بدوست نگیرند. نظیر همکارهمکار ر
یادلغتنامه دهخدایاد. (اِ) ذُکر. ذُکرة. تذکار. اندیشه . تذکر. نام و نشان . ذکر باقی و جاودان . ذکر و نقل نام : تا تازه کرد یاد اوائل بدین خویش تا زنده کرد مذهب یونانیان بخود. دق