برشته کردنگویش اصفهانی تکیه ای: bu bedehi طاری: sür vâkard(mun) طامه ای: berešta kardan طرقی: sür vâkardmun کشه ای: berešte kardmun نطنزی: berešta kardan
برشته کردنگویش خلخالاَسکِستانی: bərjiy.e دِروی: bərəšt.en شالی: bərəšt.an کَجَلی: vöreji.y.an کَرنَقی: sör âkardan کَرینی: âbirat.an کُلوری: bərəšt.an گیلَوانی: bərijis.i لِردی: âr
نخبدیکشنری عربی به فارسینان برشته , باده نوشي بسلا متي کسي , برشته کردن (نان) , بسلا متي کسي نوشيدن , سرخ شدن
برشتارtoaster ovenواژههای مصوب فرهنگستاننوعی اجاق برقی که علاوه بر برشته کردن نان، برای گرم کردن یا سرخ کردن بعضی مواد غذایی از آن استفاده میشود
برشتنلغتنامه دهخدابرشتن . [ ب ِ رِ ت َ ] (مص ) برشته کردن . بریان نمودن . (آنندراج ). بریان کردن چنانکه نان را از تیز کردن آتش یا دیر بیرون کردن از تنور : بهل تا باشد این آتش فرو
نان برشتیtoast, toast breadواژههای مصوب فرهنگستاننان ورقهشدۀ چهارگوشی که معمولاً آن را پس از برشته کردن مصرف کنند
toastدیکشنری انگلیسی به فارسیتست، نان تست، نان برشته، باده نوشی بسلامتی کسی، برشته کردن، بسلامتی کسی نوشیدن، سرخ شدن