36 مدخل
کنسرسیوم
هماهنگی، هم نشین شدن، جور کردن
توطئه
تکه تکه شدن
کماندار، بند باز، کسی که بدنش را کج و معوج میکند
اختلالات، شکنج، پیچیدگی
contortion
contortionist
consortium
consolation, solace, comfort
consolation prize