کمین کردنلغتنامه دهخداکمین کردن . [ ک َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پنهان شدن به قصد کسی یا چیزی . (ناظم الاطباء). پنهان شدن به قصد دشمن یاصید و ناگاه بدر آمدن و بر او زدن . (فرهنگ فارسی معی
دست کمان کردنلغتنامه دهخدادست کمان کردن . [ دَ ک َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در عبارت ذیل از تاریخ بیهقی مرادف دست گرا کردن و درآویختن و بر سبیل آزمایش جنگیدن معنی دهد : گفته بودند به بیابان ب