گلاب گیریلغتنامه دهخداگلاب گیری . [ گ ُ ] (حامص مرکب ) عمل گلاب گرفتن . رجوع به گلاب کشیدن و گلاب گرفتن شود.
گلابلغتنامه دهخداگلاب . [ گ ُ ] (اِ مرکب ) نوعی از نیلوفریان که دارای گلهای رنگین است و در برکه ها میروید.
گلابلغتنامه دهخداگلاب . [ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میمند بخش شهربابک شهرستان یزد، واقع در 36هزارگزی شمال خاور شهربابک و 11500گزی راه فرعی فیض آباد به شهربابک . هوای آن معت
گیریلغتنامه دهخداگیری . (حامص ) حاصل مصدر است از گرفتن ولی بتنهایی به کار نمیرود بلکه در جزء دوم حاصل مصدر مرکب می آید و از آن جمله در کلمات ذیل : آبگیری . آب غوره گیری .آب میوه
جولرستانواژهنامه آزادجولرستان مکانی در 3 کیلومتری شهر اصفهان که سال های قدیم مکان گلاب گیری بوده و به گلاور معروف بوده و در ثبت کتابی «گلارستان» نوشته اند و با نفوذ زبان عربی به ایر
اسلیمیهلغتنامه دهخدااسلیمیه . [ اِ می ی َ ] (اِخ ) اسلیونو . شهریست در روم ایلی شرقی ، در دامنه ٔ جنوبی کوه «قوجه بلکان » بر نهری از توابع شط دانوب در 132هزارگزی شمال ادرنه . کارخا
حلفلغتنامه دهخداحلف . [ ح َ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان قصبه ٔ نصار بخش قصبه ٔ معمره ٔ شهرستان آبادان که در کنار شطالعرب واقع است . سکنه ٔ آن 120 تن و آب آن از شطالعرب و لوله کش