نگهداریفرهنگ مترادف و متضاد۱. حفاظت، حفظ، صیانت ۲. پاسداری، حراست، محارست، محافظت، وقایت ۳. توجه، مراقبت، مواظبت ۴. بازداری، ضبط، کف ۵. پرستاری، سرپرستی
نگهداریدیکشنری فارسی به انگلیسیcare, custody, keeping, maintenance, preservation, reservation, retention, support, sustenance, ward
نگهداریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی گهداری، حفظ، حفظ اموال، مواظبت، مراقبت، انبارداری احتکار، انباشت، افزایش سرمایه گروکشی، تصرف ◄ مالکیت نگهداری ماشینآلات، سرویس، تعمیرونگهدا
نگه داریلغتنامه دهخدانگه داری . [ ن ِ گ َه ْ ] (حامص مرکب ) محافظت . (ناظم الاطباء). حفظ. نگاه داری . پاسداری : سپه را نگه داری شهریاربه از جنگ در حلقه ٔ کارزار. سعدی .- نگه داری کر